احرار :ترافيک تبريز تنها يک چالش فني نيست؛ بلکه آينهاي از رفتار اجتماعي و فرهنگ شهروندي است. در اين ميان رسانهها و اينفلوئنسرها مي توانند نقش کليدي در هدايت رفتار رانندگان و شکلدهي فرهنگ ترافيک ايفا کنند.
سهيلا عباسپور --- بعد از يک ماه خانهنشيني، تصميم گرفتم سري به شهر بزنم. بنظرم اين چنين مي آيد که ماشينها بيشتر شدهاند، خيابانها شلوغتر و رانندگان تازهکار جسارت بيشتري در حرکت دارند.
.حجم خودروهاي شخصي، واقعيت تلخ ضعف سيستم حمل و نقل عمومي را نشان مي دهد؛ وقتي مترو، اتوبوس يا شبکه خطوط اتوبوسراني نتوانند پاسخگوي نياز شهروندان باشند، مردم چارهاي جز تکيه بر خودروي شخصي ندارند و تعداد خودروهاي شهري تک سرنشين به وضوح بيانگر اين مساله است. که اين امر نه تنها باعث تراکم ترافيک و افزايش زمان سفر مي شود، بلکه فشار رواني، هزينههاي سوخت، آلودگي هوا و کاهش کيفيت زندگي شهري را نيز تشديد ميکند.
در چنين شرايطي که محدوديتهاي حملونقل عمومي شهروندان را به انتخابهاي شخصي سوق ميدهد، نقش رسانهها در هدايت رفتار و فرهنگ شهري بيش از هميشه اهميت مييابد. رسانهها تنها ابزار بازتاب نيستند؛ آنها نيروهاي محرک اجتماعياند.
رسانهها ميتوانند نقش آموزشي و الگوساز داشته باشند؛ با توليد گزارشها، مستندها و کليپهايي که رفتارهاي درست رانندگان و عابران را نشان ميدهند، آن را به يک الگوي جمعي تبديل کنند. همچنين ميتوانند تجربيات واقعي شهروندان را ثبت و مسير درست و نادرست عبور و مرور را تحليل کنند تا يادگيري اجتماعي در سطح عمومي تقويت شود
. به عنوان مثال، وقتي يک مغازهدار ماشين تخليه بارش را در وسط خيابان نگه ميدارد و باعث انسداد زنجيرهاي چند خيابان ميشود، حتي طرحهاي مديريت ترافيک مانند طرح زوج و فرد پاسخگو نيست؛ در اينجا رسانه ميتواند با آموزش و نمايش رفتار درست، فرهنگسازي مؤثر انجام دهد.
وقتي رسانهها فعال و مستمر باشند، بازخورد جامعه نسبت به رعايت قوانين و ارتقاي فرهنگ ترافيک ملموستر ميشود و حساسيت عمومي افزايش مييابد. رسانهها نه تنها فرهنگ ترافيک را ارتقا ميدهند، بلکه پل اعتماد ميان مردم و مديريت شهري ميسازند.؛ مشارکت فعال رسانهها، بستر مناسبي براي کاهش تصادفات،, و افزايش فرهنگ ترافيک ايجاد مي کنند.
در عصر شبکههاي اجتماعي، رسانههاي کلاسيک به تنهايي کافي نيستند. اينفلوئنسرها و توليدکنندگان محتواي شبکههاي اجتماعي ميتوانند به نهادهاي ترافيکي کمک کنند تا قوانين رانندگي و فرهنگ عبور و مرور را به زبان مخاطب جوانتر منتقل کنند. تجربه جهاني نشان ميدهد که ترکيب رسانه کلاسيک و نوين، قدرت اثرگذاري را افزايش ميدهد. يک ويديو کوتاه از رعايت قانون يا احترام به عابران، بيش از يک گزارش طولاني خبري، قابليت انتقال پيام فرهنگي و شکلدهي رفتار جمعي را دارد. البته همانقدر که اين قدرت تأثيرگذاري وجود دارد، مسئوليت هم هست؛ تمرکز صرف بر حوادث و رفتارهاي نادرست، نه تنها آموزشي نيست، بلکه رفتارهاي غلط را تقويت ميکند.
همچنين رسانهها در اين مسير نه صرفاً بازتابدهنده، بلکه محرک تغيير و تضمينکننده پاسخگويي هستند. آنها بايد فراتر از اطلاعرساني حرکت کنند، . و از تيترهايي مثل «ترافيک فلجکننده تبريز» يا «ترافيک و اعصابي که از مردم تبريز ميبرد» و کليپهاي کوتاه تصادفات، تصويري غالباً منفي از شهر ارائه ميدهند که بر فرهنگسازي تأثير چنداني ندارد بگذرند و .به نقد و پيگيري پروژههاي مديريتي ترافيکي بپردازند و از مسئولان مطالبهگري کنند تا رفتار جمعي و کيفيت زندگي شهري بهبود يابد.. اينکه يک گره گشايي ترافيکي اتفاق مي افتد با بررسي ميداني تاثير آن را در روانسازي ترافيک با چشم تيز بين خويش بررسي کنند .
فرهنگ ترافيک آرام و تدريجي شکل ميگيرد، اما اثرش عميق است؛ هم بر زندگي روزمره شهروندان و هم بر آينده شهري که نسلهاي بعدي در آن رشد ميکنند. هر توقف، هر گذشت و هر رعايت قانون، سهمي در ساختن شهري بهتر است.
ترافيک؛ يک آينه اجتماعي و فرهنگي است که مديريت، مردم و رسانهها را همزمان در برابر مسئوليت خود قرار ميدهد و نشان ميدهد که بدون رسانه فعال و حضور هوشمندانه اينفلوئنسرها، فرهنگ جمعي و قانونمداري پايدار نخواهد بود.