احرار: تراکتور مثل همه سالهايي که در ليگ برتر حضور داشته، امسال نيز با برخوردهاي ناروا و شعارهاي قوميتي مواجه شده است که گريههاي شب گذشته زنوزي نشان از اوج اين مشکل داشت.
فوتبال با هوادارانش است که فوتبال ميشود وگرنه بايد آن را يک سرگرمي ?? دقيقهاي ناميد که تنها براي پر کردن اوقات 22 بازيکن و تعدادي کادر فني و داور در يک مستطيل سبز طراحي شده است.
احترام به هواداران فوتبال که وقت گرانبهاي عمر خود را براي تماشا، تشويق و حمايت از تيم دلخواه خود ميگذارند نيز بديهي ترين کاري است که ارکان مديريتي جامعه فوتبالي بايد آن را انجام دهند.
فارغ از هر رنگ و لعابي، يک تيم براي هوادارانش حکم غيرت و تعصب را دارد؛ لااقل براي تيم تراکتور و تي تيها که اين گونه است و براي اثبات آن نيز ميتوان لحظاتي در ميان اين هواداران ايستاد و تشويق از جان و دلشان را حتي در دل سرماي استخوان سوز و زير برف زمستان تماشا کرد.
اين هواداران تنها با قلب و عشقي که در دلشان به تيم خود دارند، چند کيلومتر تا پاي ورزشگاه يادگار امام تبريز پياده ميروند و 90 دقيقه حين بازي و ساعاتي قبل از آن، سر پا تشويق ميکنند و براي آن نيز نه از کسي پول ميگيرند و نه عايدي خاصي برايشان دارد، بلکه حتي مجبور هستند تا حداکثر پول بليط بازي را نسبت به ساير تيمها بپردازند.
خشمي که هر بار زخم باز ميکند ...
در مقابل اين درجه از اهميتي که هواداران تراکتور نسبت به اوج گرفتن فوتبال ايران و تعصب براي تيم خود دارند، تنها يک چيز ميخواهند و آن هم عدالت است. حداقل اگر ميبازند و با شعار «عيبي يوخ» کنار تيمشان هستند، بگويند که مشکل خود ما بوديم، تيم ما خوب بازي نکرد، اما هميشه اينگونه نميشود و هر بار که اين موضوع تکرار ميشود، نارضايتي و خشم تراکتوريها بار ديگر از خاکستر بلند ميشود.
اتهام به تجزيه طلبي؟ به تاريخ نگاه کنيد
در طول اين سالها، هواداران تراکتور متهم به القابي چون پانترک و تجزيه طلب شدهاند، اما گويا کساني که اين اتهام را ميزنند، چشمانشان را در مقابل نداي «حيدر حيدر»، «آذربايجان شرف دي، پهلوي بي شرف دي»، «اهتزاز پرچم سه رنگ جمهوري اسلامي ايران» و «دور افتخار پرچم امام رضا(ع)» در ورزشگاه يادگار امام بستهاند! شايد گفتن اين نکته به قول زنوزي جايز باشد که «تجزيه طلب، هفت جد و آبادتونه».
انگ تجزيه طلبي به مردم آذربايجان، چيزي جز خروجي يک حرکت سازمان يافته جهت تخريب مردم اين ديار نيست. مردمي که هفتهها رنج ايستادگي و تسليم نشدن را کشيدند تا پرچم مشروطه ايران به دست ستارخان از محله اميرخيزي (اميره قيز) شهر تبريز بر زمين نيفتد يا بعدها لشکر عاشورا از ميان همين مردم ترک و متهم به تجزيه طلب، تشکيل شود و در هشت سال دفاع مقدس، فداکاريها و شهدايي تقديم نظام و کشور کند تا مبادا يک وجب از خاک اين کشور به دست بيگانگان بيفتد؛ پس جاي دارد حرکت زنوزي را بار ديگر تکرار کنيم که «تجزيه طلب، هفت جد و آبادتونه».
مردم آذربايجان را با چنين لقبي ديگر نناميد که هر کسي چنين بنامد، قطعا خودش تجزيه طلب است و ميخواهد با اين اتهام عليه مردم نجيب و قهرمان پرور آذربايجان، تفرقه افکني کند.
وقتي توهينها با جذب سه بازيکن تشديد شد
شايد تا دو سه هفته پيش اگر ميخواستيم نقطه اوج نارضايتيهاي تراکتور را معرفي کنيم، به اتفاقات سال گذشته نگاهي ميانداختيم. سال بسيار سختي براي اين تيم که به خاطر جذب سه بازيکن از تيم رقيب و پرمدعي، هدف فحشهاي رکيک و توهينهاي نژادي اگر در همه ورزشگاهها هم نباشد، در اغلب ورزشگاههاي فوتبال ايران قرار گرفت و فقط در ورزشگاه شهر خود از اين فحشها و حرکتها در امان بود.
از مباحث داوري و قضاوت ديدارها که بعد از هر بازي مورد اعتراض هواداران، کادر فني و بازيکنان اين تيم بود ،هم ميگذريم، اما ذکر اين نکته قابل توجه است که تراکتور در طول فصل گذشته ليگ برتر تنها زماني که قهرمانياش در ديدار پاياني مسجل شده بود، يک پنالتي گرفت!
حرکت سازمان يافته؟
دقت در حواشي سال گذشته و فحشهايي که عليه تيم، بازيکنان و مردم تبريز و آذربايجان در ورزشگاههاي مختلف داده ميشد و دلارها، بطريها و سنگهايي که از سوي سکوها بر سر آنها هوار ميشد، به يک نقطه اشتراکي ميرسد و آن هم يک حرکت سازمان يافته عليه اين تيم است.
براي جواب به اين سوال که چرا حرکت سازمان يافته و با چه دليل و مدرکي؟ يک جواب ميدهيم. هواداران تيمهاي يزد، اهواز، مازندران و قزوين چرا بايد به سه بازيکن جذب شده تراکتور از سوي تيم حريف، فحش ناموسي بدهند و دلار و سنگ بر سر آنها بريزند؟ مگر اين بازيکنان از تيم آنها رفتهاند که اينگونه ميخواهند اعتراض خود را نشان دهند؟ از نظر منطقي، اين موضوع فقط ميتواند يک دليل داشته باشد و آن هم حضور هواداران تيم سابق بازيکنان در سکوها است.
اگر اين موضوع را قبول کنيم که هواداران تيم سابق اين سه بازيکن در تمامي ورزشگاههاي ايران حضور فعال دارند و در قالب هواداران تيمهاي شهرهاي مختلف، اعتراض خود را براي رفتن بازيکنان از تيم خاص نشان ميدهند، پس منطقي است که اين اقدامات را يک حرکت سازماندهي شده بشماريم.
تراکتور در فصل گذشته در مقابل اين حرکتهاي نژادپرستانه، مثل بيدي در مقابل طوفان ايستاد و با نقطه آخر قهرماني، جواب اين حرکتهاي سازمان يافته را داد و سازمان ليگ جواب توهينها، فحاشيها، پرتاب سنگ و بطريها در ورزشگاههاي کشور عليه تراکتور را در حد نوازش و گاه با يک جلسه محروميت حضور هواداران داد و عملا راه را براي تشديد وضعيت هموار کرد.
وقتي سقف خشم و تبعيض عليه تراکتور شکست
فصل جاري اما شدت اعتراضها کم نشد که هيچ بلکه سقف اوج را هم شکست و به مرحلهاي رسيد که زنوزي، مالک تراکتور فدراسيون را تهديد به خروج از رقابتها کرد.
به صداوسيما هيچ اشارهاي نميکنيم که نمايش بازي تيم حذف شده تهراني در آسيا را به تراکتور ترجيح مي دهد؛ تراکتوري که تنها نماينده ايران عزيز و افتخار اين کشور در ليگ نخبگان آسيا است و با بازيهاي چشم نواز خود، آبروي فوتبال ايران را که سال گذشته رفته بود، بازگرداند و امروز باکيفيت ترين تيم آسيا شده است، چرا؟ چون آن تيم تهراني است و تراکتور فقط يک تيم شهرستاني است؟
بازي تراکتور-پرسپوليس در جام حذفي جاري، يک نقطه عطف بود. نقطهاي که نتيجه آن به تبعيض هرچه بيشتر ميان يک تيم شهرستاني با يک تيم تهراني دامن زد و خشم هواداران را بيش از بيش به اوج رساند.
دراگان اسکوچيچ، سرمربي تراکتور در برخي نشستهاي رسانهاي خود تا امروز گفته که «داوراني که مقابل ما قرار ميگيرند، همگي در موقعيتهاي پنجاه پنجاه ، سوت را به نفع حريف ميزنند و براي پنالتي گرفتن براي تراکتور تعلل عجيبي دارند، به ندرت براي چک کردن به سمت وار ( VAR) ميروند. اصلا وار براي چه آمده است وقتي هميشه خراب است يا اگر کار کند هم داور اعتقادي به استفاده صحيح از آن ندارد و حتي در موقعيتهاي حساس، زحمت نميکشد تا برود از آن چک کند، با اين حال بُرد در بازي جام حذفي مقابل پرسپوليس يک معجزه الهي بود»
راي کميته انضباطي، يک جنگ تمام عيار عليه تي تيها
در اين بازي، فحاشيهايي انجام گرفت و کسي آن را انکار نميکند و عذرخواهيهايي انجام گرفت، اما پرتاب سنگ و بطري حداقل نسبت به سنگ باران بازي فصل گذشته در تهران، هيچ بود.
اما راي فدراسيون در مقابل اين شرايط براي تراکتور چه بود؟ محروميت هواداران از حضور در تمامي بازيهاي جام حذفي، محروميت مدير رسانه تيم، محروميت ? ماهه هفت ليدر، جريمه سه ميلياردي تيم!
آيا عدالت اين است؟
قضاوت يک موهبت الهي براي انسانهاست تا با چشم، گوش و عقل خود، اتفاقات را درک کنند و نسبت به موقعيتهاي مشابه گذشته و حال آن را بسنجند.
از هر بُعدي که نگاه کنيم، اين راي کميته انضباطي عليه تراکتور يک جنگ تمام عيار براي نابودي اين تيم و زور زدن براي حذف آن از جام حذفي و حتي ليگ برتر است.
چرا هواداران تراکتور، اين راي را قبول ندارند و به اعتراض و خشمشان از فدراسيون و حتي تيم حريف دامن زده؟ چون اين سوال را دارند که چرا سال گذشته و در مقابل آن توهينها و فحاشيها در ورزشگاههاي ديگر، چنين رايي صادر نشد؟
اين محروميت و جريمه سنگين تراکتور و عدم برخورد با تماشاگرنماهاي سال گذشته عليه اين تيم، امسال فقط به تشديد خصومت و نفرت هواداران ? تيم و تشديد فحاشيها و توهينها در تمامي ورزشگاهها منجر شده است.
منتظر برخورد فدراسيون با فحاشيهاي ورزشگاه قزوين هستيم
روز گذشته، تراکتور در چارچوب رقابتهاي ليگ برتر در قزوين ميهمان شمس آذر بود. فحاشيها عليه اين تيم به خصوص عليه بيرانوند و شجاع خليل زاده در اين ورزشگاه هم ادامه داشت و جاي تعجب دارد که در يک شهر با موقعيت قزوين چرا بايد در سکوهاي ورزشگاهش عليه مردم ديار آذربايجان شعار نژاد پرستانه داده شود؟ شايد چون هواداراني که به نام هوادار شمس آذر قزوين آمده بودند، در واقع هوادار تيم ديگري بودند که از فصل گذشته با تيم تراکتور وارد خصومت شده است.
با اين اوصاف انتظار محروميت هواداران و ليدرهاي شمس آذر تا پايان فصل جاري ليگ برتر ميرود اما در عمل چه ميشود بايد ديد.
طرفداران تراکتور مي گويند فدراسيون فوتبال بايد سريع و با دقت نظر وارد جريانات اخير سازمان يافته و تماشاگرنما شود و آن را کنترل کند. نه اينکه يک طرف را نقره داغ کند و طرف ديگر به آسودگي در ورزشگاهها جولان دهد و فحاشي ناموسي و توهين نژادي کند و کسي جلودار آن نباشد.